محل تبلیغات شما

بهارستان



 مرحوم حاج گردعلی قهرمانی فرزند قهرمان  یک از دوبرادری است که بنای روستای کلک بیشه قهرمانی را گذاشته اند. ایشان در زمانی که مردم منطقه گرفتار  بی سوادی بودند اقدام به اموزش قران و سواد به مردم می نمودند و قران تلاوت می کردند. انسانی مومن و معتقد و با ایمان که تا اخرین لحظه های حیاتش، دست از تلاوت قران و برپایی مراسم عاشورای حسینی برنداشت. ایشان یکی از نوحه خوانان روستا بود که هر ساله در مراسم عاشورای حسینی برای جوانان و ان روستا و حتی روستاهای همجوار نیز نوحه می خواندند. هنوز صدای نوحه اش بعد از سالها درگوشم طنین انداز است. خداوند رحمتش کند و با محبان اهل بیت محشورشان گرداند.

عکس توسط عمو منوچهر ارسال شده است. بدلیل این که از یک عکس قدیمی عکس گرفته شده از کیفیت چندانی برخودار نیست





       سعدیا مرد نام نمیرد هرگز         مرده انست که نامش به نکویی نبرند

نورخدا قهرمانی مردی که به گواهی مردمان منطقه نظیرش را در شهرستان پلدختر کمتر میتوان یافت. مردی که در سخاوت، مناعت طبع و گشاده رویی، میهمان نوازی و کمک به مستمندان و اقوام و بستگان، شهره عام و خاص بود و در این زمانه نمی توان نظیرش یافت. مردی شوخ طبع و خوش مشرب که انسان در کنار او هرگز خسته نمی شد. مردی که در حل اختلاف افراد سنگ تمام می گذاشت و از جیب شخصی خود برای اصلاح بین مردم چه هزینه های که نکرد. چقدر مخفیانه به ایتام و فقرا بدون این که کسی اطلاعی داشته باشد کمک کرد. ایشان خصلت ها و صفاتی داشته اند که قلم بنده از بیان انها قاصر است و گواه همه این مطالب و الگو و اسوه بودن ایشان تشیع جنازه باشکوه وی بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد 





روستای کللک بیشه قهرمانی همان طوری که قبلا هم گفته شده در بهار از سرسبزی خاصی و دل انگیزی برخودار است که روح خسته از زندگی ماشینی  و تکراری شهر نشینی را جلا میدهد
 داش محمد در روز پنجشنبه مورخ 21/1/99 با صعود به کوه کل کوتاه و اقدام به طبیعت گردی نموده است که عکسهای ذیل را ایشان فرستاده است











  منیژه قهرمانی دختر بزرگ مرحوم حاج گردعلی قهرمانی بودند که در فرودین امسال به دیدار محبوب شتافتند. ایشان نیز از بزرگان و قدمای روستا بودند و خاطراتی زیادی از ایشان در ذهن بنده وجود دارد به خصوص موقع سال نو  زمانی که کوچک بودیم صبح زود می رفتیم خانه ایشان برای تبریک سال نو  و ایشان با شیرینی های و عیدی که به ما می داد هنوز مزه  و حلاوت انها در ذهن ما نقش بسته است. 
 عکس توسط مدیر وبلاگ از بالای کوه تخت شیر گرفته شده است. البته پل سالم است اب چون نتوانسته پل را بشکند ان را دور زده و سمت کرمانشاه را تخریب و به بستر رودخانه تبدیل کرده است. پل مربوط به زمان رضاخان است و حسب صبحت های بزرگان از جمله پدر بزرگ اینجانب ناظر ان یک نفر مهندس خارجی بوده است. یک نفر ازبزرگان تعریف نمودند که یکی دو روز مهندس ناظر نبودند کارگرانی ایرانی فرصت را غنیمت شمرده  واز سیمان کمتری در ملات ان استفاده نمودند که به محض برگشت مهندس سری تکان داد و گفت ای ایرانی علی بابا( خارجی های به علی بابا - معروف بغداد- می گویند) من رفتنی هستم این بنا برای شماست چرا به خود خیانت می کنید و دستور داد تمامی انچه در غیاب ایشان ساخته شده بود تخریب و از نو پایه های پل ساخته شد و نتیجه تعهد یه شغل و حرفه این می شود که علیرغم گذشت حدود صدسال از ان از همه گزندها معصون مانده است


 این متن توسط عموی برگوارم جناب جواد(اردشیر)  قهرمانی ارسال شده که عینا در وبلاک قرار گرفته است.

با سلام و آرزوی قبولی طا عات و عبادات در ماه پر خیر و برکت رمضان خدمت مردم شریف ایران علی الخصوص مردم متدین شهرستان پلدختر در روستای ما کلک بیشه قهرمانی همانند دیگر روستاها فاقد امکانات آب و برق و جاده بود به محض بارندگی ارتباط حداقلی که به زحمت در فصول خشک و کم بارشی وجود داشت هم قطع می شد و اگر کسی مریض می شد با مشکلات فراوان و گاهی با مرگ دست و پنجه نرم میکرد پزشکی نبود و پزشک در مرکز بخش آن زمان و شهرستان فعلی یعنی پلدختر هم بعضا وجود نداشت عمدتا پرستارها و یا به اصطلاح سوزن زنها (آمپول زن ها) کار طبابت را انجام میدادند از آب بهداشتی و برق خبری نبود و مردم روستا از چشمه ها و به وسیله مشک آب شرب خود و آب بهداشتی خود را تامین میکردند از نظر اقتصادی روستاها خود کفا بود و از تولیدات خودشان مثل لبنیات تخم مرغ تولید طیور خودشان و نان دست پخت خانم خانه و تهیه شده از مزرعه های عمدتا دیم و حداقل حبوباتی که به همین شکل به دست می آمد استفاده میکردند برای تامین پروتِین بدن خود و یا پذیرایی از میهمانان از مرغ و جوجه های پرورش داده توسط خانم خانه و یا با ذبح گوسفندان خود این مهم انجام میگرفت. در ماه مبارک رمضان به جهت نبود برق و به تبع آن نبود رادیو و تلویزیون از خروس های روستا برای اطلاع رسانی استفاده میشد بطوریکه در خروس خوان اول بیدار می شدند و خروس خوان سوم امساک می نمودند و سپس نماز را اقامه و پس از یک استراحت کوتاه به کار و زندگی ادامه می دادند سحری ها سحری معمولی گاهی سیب زمینی آب پز گاهی تخم مرغ آب پز وبعضی مواقع هم فقط لقمه ای نان داغ ساجی و دست پخت خانم خانه افطاری هم از این رویه مستثنا نبود و مجبور بودند به حداقل اکتفا کنند عید فطر هم به جهت نبود وسایل ارتباط جمعی رادیو و تلویزیون آخرین روزهای ماه مبارک رمضان کوچکترها را بالای تپه ها و ارتفاعات اطراف روستا برای رویت ماه شوال و یا پشت بام منازل مسی میفرستادند و تا ماه را رویت نمیکردند روزه میگرفتند به لطف خدا وبه برکت وجود انقلا کبیر امام خمینی (ره) این روستا هم همانند اکثر روستاهای کشور از برکت آب بهداشتی وبرق و جاده آسفالت برخوردار است. اگر چه خودم به واسطه وضعیت شغلی در روستا ساکن نیستم ولی برخورداری این روستا مثل دیگر روستاهای کشور که زندگی را برای ساکنین روستا آسان کرده شکر گذار خداوند سبحان هستیم.
لازم به یادآوری است که به علت نبود برق و امکانات خنک کننده و مجاورت شهرستان پلدختر با استان خوزستان و گرمای طاقت فرسای شهرستان و به تبع آن این روستا، مردان روزه دار روستا در یکی از غارهای مجاور روستا صبح بعد از سحر می رفتند وتا نزدیک افطار در این غار استراحت میکردند از خصوصیات این غار در کوهستان نزدیک این روستا و روستای مکینه( آسیاب ) که مرادی ها و باقرپورها زندگی می کردند وجود داشت و مقداری درخت و نی جلوی آن وجود داشت و مقدار آب کمی که به صورت قطره، قطره روی این نی ها و علف ها می ریخت و تا حدودی هوا را ملایم می کرد.دیدن ماه شوال و رویت آن هم شنیدنی است در موقع خبر از رویت شوال جوان ترها به تپه های اطراف روستا ویا پشت بام ساختمان ها می رفتند و به جستجوی ماه می پرداختند وماه را جستجو می کردند واقعا این حالات ویادآوری آن ایام هر انسانی که خاطرات گذشته را مرور می کند لذت بخش است انشاالله که همه ما در این ماه روزه دار و قدر دان نعمت های اللهی باشیم و بدانیم که پدران ما در گذشته و با کمبود امکانات و مشقات فراوان چگونه عبادات خود را انجام میدادند وحتی اگر ماه رمضان همراه با برداشت محصول مثل درو محصولات کشاورزی در گرمای بالای پنجاه درجه سانتی گرادبود.واقعا تصورش هم سخت است شما تجربه کرده اید؟ پس در این ایام که امکانات بهتری داریم اگر خدای نکرده روزه نگیریم به نظر شما پیش خداوند سبحان عذری پذیرفته است.


علی قهرمانی فرزند بزرگ حاج رضا قهرمانی است که در روستای کلک بیشه قهرمانی چشم به جهان هستی گذاشت. بدلیل نبود مدرسه در روستا نتوانست  تحصیل نمایند. ایشان در سن 16 سالی به عنوان بسیجی راهی جبهه های جنگ شد و  تا اخر جنگ در جبهه ها ماند و  چندین بار مجروح شیمایی, خمپاره ای  و توپ شدند. ایشان ابتدا به عنوان تخریب چی مین خدمت نمودند ولی در ادامه به واحد مهندسی رزمی سپاه پیوستند و تا اخر جنگ نیز در مهندسی رزمی لشگر 7 ولی عصر خوزستان خدمت نمود. بعد از پایان جنگ با وجود رشادتها، ایثارگری ها، رنج و مرارت های بی شمار  و مجروحیت های متعدد،همه چیز را رها کرد و دوباره به روستا برگشت. هنوز تاولهای شیمایی و زخمهای ترکش های  خمپاره و توپ دشمن روی بدن وی را بیاد دارم .  بارها تا مرز شهادت پیش رفت. همرزمان زیادی از وی به شهادت رسیدند. جبهه های جفیر، عملیات خیبر و جزایرمجنون، کربلای 4، کربلای 5، کربلای 8 و فتح شهر فاو، کربلای 10 و فتح حلبچه، ماوت و قامیش، گرده رش، کله قندی و حاج عمران خاطرات وی را به ذهن سپرده و به یاد دارند. هنوز ترکش های زیادی در بدن وی جا خوش کرده و همراه و همزیست وی شده اند. در زمان جنگ و حبهه متاسفانه بدلیل این که در فکر مدرک و کسب امتیاز و درجه نبودند دنبال جانبازی و . نرفتند و  الان هم که مدرک حرف اول و اخر را می زند. اکنون اثار شیمایی ایشان را خیلی رنج و زجر می دهد 



  در این عکس اردشیر ، منوچهر، مصطفی، فرزندان مرحوم گردعلی و غلام و عباس خاکی دخترزاده های مرحوم و فرزندان پسری و دختری  مرحوم در عکس هستند این عکس توسط محسن قهرمانی فرزند منوچهر  ارسال شده و قید نموده در سال 1389 گرفته شده است

این عکس را پسر عمویم جناب محسن قهرمانی فرزند منوچهر برایم ارسال نموده و اعلام نموده مربوط به بشاگرد الیگودرز می باشد که اسامی انها عبارتند از صید کاظم ، شیرزاد، منوچهر ، مصطفی، اصغر،  و غلام و عباس خواهر زدگان انها می باشد



 



  


در کنار دجله سلطان بایزید

بود تنها فارغ از خیل مرید

ناگه آوازی زعرش کبریا

خورد بر گوشش که ای اهل ریا

آنچه داری در میان کهنه دلق

میل آن داری که بنمایم به خلق؟

تا خلایق قصد آزارت کنند

سنگ باران بر سر دارت کنند؟

گفت یا رب میل آن داری تو هم

شمه ای از رحمتت سازم رقم؟

تا که خلقانت پرستش کم کنند

از نماز و روزه و حج رم کنند؟

پس ندا آمد ز وحی ذوالمنن

نی ز ما ونی زتو  رو دم مزن


"عطار نیشابوری"


آخرین جستجو ها

William's receptions دلنا netlalacir Aimee's memory خانه ی زیقیون هوا فضا و علم روز dream دانش شناسان به روز luapanbiti چیزی به من یاد بده . . .